عشق بی پایان

عشقولانه

عشق بی پایان

عشقولانه

ارزو

آرزو دارم شبی عاشق شوی. آرزو دارم بفهمی درد را. تلخی

برخوردهای سرد را. می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی.

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی. می رسد روزی که شبها

در کنار عکس من نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

عشق امانت با ارزشیه که هر کسی تو قلبش میزاره برایه همینه که هر

وقت بخوای عشقت را از کسی پس بگیری باید قلبش را بشکنی

اگه برای تمام دنیا تو یک نفر هستی.برای من همه ی دنیایی..ای هم

نفس،زیباترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایق زندگیت خواهم

ریخت... تا باز هم بدانی که من عاشق ترین عاشقانت هستم



یادته یه روز بهم گفتی : هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که

نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهتت بخنده ... گفتم : اگه بارون نبود چی ؟

گفتی : اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمونم گریش می گیره ... گفتم : یه

خواهش دارم . وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار . گفتی :

به چشم ... حالا امروز من دارم گریه می کنم اما آسمون نمی باره ...

تو هم اون دور دورا ایستادی و بهم می خندی
نظرات 1 + ارسال نظر
brook چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ

کاش که واقعا بفهمند کاش و هزاران کاش دیگر
مطالبت واقعا زیبا بود مریم عزیز موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد